اخه اینم اسمه تو داری 

چی کار کنم از دست تو 

با این اسمت؟؟ 

اینجا راحت نیستم 

هیچوقت! 

مدام حس می کنم غریبه ام 

یا غریبه ای اینجاست  

که نمی خواهم باشه 

...  

اصلن راحت نیستم 

ولش کن اصلن 

از همه تون خسته ام باز 

به تو زنگ میزنم 

و بهت میگم که اون خودش میاد دنبالم 

تا تو بخاطر رسوندن من به خونه 

از کار و زندگی مهم ات نیفتی 

تا هنوز من رو نرسونده 

ادعا نکنی همیشه از خودت بخاطر من مایه میذاری 

... 

و دیگه 

از تو 

کمک نخواهم خواست 

.. 

حالا میفهمم 

اگه خونه ما می آمدی 

و همزمان من رو می رسوندی 

نه بخاطر من 

بخاطر فرار از خونه رفتنت 

و موقعیتی برای سیگار کشیدنت بود 

... 

به وضوح دیدم 

این یک ماهه 

حتی از من سراغی هم نگرفتی 

چون به خونه ی ما نیازی نداشتی 

خودت پاتوق داشتی 

دوباره که مامان بابات برگردن 

سرو کله ات پیدا میشه 

بخاطر داشتن جائی 

برای سیگار کشیدن!  

بخاطر داشتن جائی 

که دوست پسرت رو ببری اونجا 

و پیش هم باشین 

نه بخاطر دیدن من 

و نه بخاطر دیدن اون 

... 

متاسفم

گاهی از نزدیکترین ها هم دلم میگیره 

توئی که به شدت خودخواهی  

و فکر میکنی ایثارگر ترین آدم روی زمینی 

توئی که بخاطر دوست پسر جدیدت که هنوز اصلن به ریشه و بنیادش مطمئن نیستی  

من و عشقم رو فروختی! 

آبروی من رو بردی 

و اصلن اینها برات مهم نیست 

همین تو!
دم از ایثار و گذشت میزنی؟ 

و به من تهمت خودخواهی میزنی؟؟؟ 

خودخواه توئی 

نه من!

موس جدیدم رو دوس دارم 

خوشم میاد هی باهاش کلیک میکنم 

صداش باحاله! 

 

- خلم ، نه؟؟ 

سخته  

همه چیزو به تو بسپارم و بی خیال شم 

سخته 

اما باید بتونم 

میتونم 

چرا باید سر دربیاری که من واسه چی مامان نیستم؟ 

برو خدارو شکر کن امروز حالم خوبه ، والا حالتو می گرفتم

فکر نمی کنم تو این مدت کسی بیشتر از تو اعصاب منو داغون کرده باشه

دلم درد میکنه 

دلم دستای خوب و گرمت رو میخواد