به تو زنگ میزنم 

و بهت میگم که اون خودش میاد دنبالم 

تا تو بخاطر رسوندن من به خونه 

از کار و زندگی مهم ات نیفتی 

تا هنوز من رو نرسونده 

ادعا نکنی همیشه از خودت بخاطر من مایه میذاری 

... 

و دیگه 

از تو 

کمک نخواهم خواست 

.. 

حالا میفهمم 

اگه خونه ما می آمدی 

و همزمان من رو می رسوندی 

نه بخاطر من 

بخاطر فرار از خونه رفتنت 

و موقعیتی برای سیگار کشیدنت بود 

... 

به وضوح دیدم 

این یک ماهه 

حتی از من سراغی هم نگرفتی 

چون به خونه ی ما نیازی نداشتی 

خودت پاتوق داشتی 

دوباره که مامان بابات برگردن 

سرو کله ات پیدا میشه 

بخاطر داشتن جائی 

برای سیگار کشیدن!  

بخاطر داشتن جائی 

که دوست پسرت رو ببری اونجا 

و پیش هم باشین 

نه بخاطر دیدن من 

و نه بخاطر دیدن اون 

... 

متاسفم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد